سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من پیشواى مؤمنانم و مال پیشواى تبهکاران [ و معنى آن این است که مؤمنان پیرو منند ، و تبهکاران پیرو مال چنانکه زنبوران عسل مهتر خود را به دنبال ] . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :4
کل بازدید :13190
تعداد کل یاداشته ها : 17
103/1/10
12:39 ص

ایل بهمئی شجاع ترین ایل لر

ایل بزرگ بهمئی یکی از طوایف لر تبارند که مسکن و اتراق آنها در روزگاری میان دو استان خوزستان و کهگیلو و بویراحمد تقسیم شده است منطقه ی بهمئی در جنوب غرب چهار محال بختیاری ، غرب کهگیلو و بویراحمد و شرق خوزستان قرار گرفته است و هم اکنون افراد این ایل در بخش هایی از شهرستان دهدشت و همه شهرستان لیک از توابع استان کهگیلو و بویراحمد و قسمت هایی از شهرستان بهبهان به ویژه بخش تشان و بخش آغاجاری ، قسمت هایی از شهرستان رامهرمز ، قسمت هایی از شهرستان امیدیه به ویژه بخش جایزان و قسمت هایی از شهرستان باغملک به ویژه بخش صیدون در استان خوزستان استقرار یافته اند . ایل بهمئی پس از اینکه ایلات کرایی ، امیر و کرایی ساکنین قدیم کهگیلو و بویراحمد به علت جنگ های داخلی و طایفه ای و کوچ های اجباری متلاشی شدند ، بوجود آمد . که ایل بهمئی پس از کشته شدن جعفر خان فرزند خلیل خان بهمه ای در حدود سالهای 1240 شمسی خود به دو شاخه ی سردسیری و گرمسیری تقسیم شده بعد از مدتی شاخه ی سردسیری به دو قسمت سردسیری و علاء الدینی تقسیم گردید بخش علاء الدینی بهمه ای بدست میرزا حسن مشهور به حسن خان افتاد که پس از درگیری و خونریزی میان ایل بهمه ای ( علاء الدینی ) این ایل بین بازماندگان هادی خان و محمدحسین خان تقسیم شد .

بعد از محمدحسین خان فرزندش سرهنگ خان کلانتری ایل را عهده دار شد . سرهنگ خان در قید حیات بود که کلانتری را به فرزند رشید خود « خداکرم خان » داد خداکرم خان در بین افراد ایل قابل احترام زیادی بود و چون جوانی دلیر و رشید بود به  « خان طلا » شهرت یافت .

در دوران حکومت رضا شاه یعنی همان روزهای آغازین پس از کودتای سوم اسفند1299تا سوم شهریور1320در دو دهه ی حکومت رضا شاه تحولات و دگرگونی های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی بسیاری در کشور رخ داد و حوادث تاریخی زیادی هم روی داد که برخی از آنها برای اهل نظر و دیگران از معروفیت قابل توجه ای برخوردار بودند مانند اجرایی شدن قانون نظام وظیفه ، سرکوبی شیخ خزعل ، شورش عشایر فارس و بویر احمد ، شورش عشایر بختیاری در چهارمحال تا مسجد سلیمان ، کشف حجاب و غیره ، اما برخی از حوادث در این دوره که در گسترده ای کوچک تر اتفاق افتادند کمتر در بین افراد اهل قلم و اهل تحقیق شناخته شده هستند ، از جمله جنگ علاء الدینی بهمئی با حاکمان و نظامیان رضاشاه ، با توجه به اینکه این رویداد در مقطع زمانی و مکانی بسیار محدودی رخ داد ولی اثرات و تلفات خیلی وسیع تری داشت که تلفات ناشی از این رویداد با مقایسه با رویدادهای دیگری و مشابه بیشتر بوده .    

این جنگ باعث شد که ضعف نیروهای ارتش رضا شاه و همچنین ضربه پذیر بودن آن برای همه آشکار شود و نیروهای عشایر جرأت مقابله با ارتش و نظامیان رضا شاه را در خود پیدا کنند و امکان مقابله آنها را با ارتش شاه ممکن سازد . و در برخورد با نظامیان هراس کمتری داشته باشند . رضا شاه توانسته بود بیشتر حوادث و اتفاقاتی که در دهه ی اول حکومت خود از جمله جنگ های بویر احمد فارس در سالهای 1307 تا 1309 در اواخر روزگار سرهنگ خان و آغاز کلانتری خداکرم اتفاق افتاده بود که ایل بهمئی هم در این حوادث دخیل بودند و مانند بختیاری ها در حوادث سال 1308 شمسی تأثیراتی داشتند را سرکوب کند و رضا شاه دورانی تقریبا ًساکتی را سپری می کرد و مشغول بهره برداری از دوره اول بود زیرا شاه توانسته بود در دهه ی اول حکومت خود اکثر مخالفان خود را در اقصی نقاط کشور سرکوب کند و کشور در آرامش نسبی به سر می برد . ولی پس از حوادث سالهای 1307 تا 1309 دو ایل دشمن زیاری و بهمئی بطور کامل ساکت نشده و گاه گاهی ایجاد نا آرامی می کردند که این نا آرامی ها گوشه ای از چشم شاه و حاکمان او را به خود جلب کرده بود و این حاکمان به دنبال بهانه ای بودند تا بتوانند بهمه ای را بطور کامل سرکوب و آرام کنند . حادثه از این قرار بوده که اواخر خرداد و شاید اوایل تیر ماه سال 1314 حاکم نظامیان بهبهان و کهگیلویه که سرهنگ سید محمد علی قادر پناه نام داشت برای بازدید از مناطق عشایری و نظارت بر امر تحت تاپو تصمیم گرفت به منطقه ثلاث که جز دهدشت می باشد برود به همین منظور از بهبهان دستور داد تا همه ی کلانتران و خوانین بزرگ ایلات منطقه ، در روزی معین در میدان لنده مرکز ثلاث حاضر شوند ،

کلانتران و ایلات هر کدام به همراه تعداد زیادی از افراد طایفه خود در روز موعود در محل حضور پیدا کردند . برای استقبال ار حاکم نظامی و همراهان مراسم ویژه ای ترتیب داده شد که یکی از بخش های مراسم این بود که هنگام ورود حاکم و همراهانش به ثلاث جلوی پای آنها گاو و گوسفندانی قربانی شود . برای این کار از قبل قصابی هماهنگی بعمل آمد وبه او یاد دادند هنگام سربریدن گاو شعر زیر را با صدای بلند برای حاکم بخواند « سر ما و سر گاه ،هر دو فدای سر شاه » قصاب بدبخت با دیدن کبکبه و دبدبه ی حاکم و همراهانش و با شلوغی اجتماعی که جمع شده بودند دست پاچه شد و شعر بالا را وارونه خواند  « سر ما و سر شاه ، هر دو فدای سر گاه » افراد و محلیان بخت برگشته به اشتباه قصاب خندیدند و جمعیت به شوخی کشانده شد ولی حاکم متوجه اشتباه قصاب نشده بود وقتی حاکم دلیل خنده ی مردم را پرسید . وقتی از ماجرا آگاه شد دستور داد تا سخت قصاب و پوزخند زنندگان بخت برگشته را شکنجه دهند . و همین عامل باعث شد که شاه اقدامات مهدی خان کلانتر دشمن زیاری و خداکرم خان کلانتر بهمئی که پس از حوادث سالهای 1307 تا 1309ساکت نشده بودند و تلافی کند و عمل قصاب را برگردن این دو کلانتر انداخته و آنها را مقصر کرد. به دنبال مقصر نمودن کلانترها حاکم دستور داد که مهدی خان را به طرز وقیحی به پشت خداکرم خان و پس از آن خداکرم خان را به پشت مهدی خان سوار کنند و در حضور همه ی سران طوایف و ایلات و در ملاء عام بچرخانند و شلاق بزنند . سپس دست بسته آنها را روانه ی زندان سالخو بهبهان کرد . مدتی از وضع رقت انگیزی که آنها در پادگان بهبهان بودند گذشت خداکرم خان به ایل خود پیغامی داد تا آنها به گونه ای او را از زندان نجات دهند . و ایل بهمئی که پس از دستگیری دو کلانتر خود ( مهدی خان و خداکرم خان ) یاغی شده بودند . عده ای از افراد شجاع بهمه ای شبانه نقبی در زیر زندان حفر کردند و خان را فراری دادند . خبر فراری خان به گوش سرهنگ محمد علی قادر پناه رسید .

 

 

سرهنگ برای یافتن خداکرم خان دستور داد تا خانه های بهبهانی که با بهمه ای ارتباط داشتند تفتیش کنند و عده ای چریک محلی را هم برای تعقیب او به طرف اقامتگاه ایل بهمه ای فرستاد . اما این امر مثمرثمر واقع نشد . زیرا خان به منطقه ی صیدون و قلعه ی علاء و ارتفاعات کوه منگشت رفته بود . با رسیدن خبر فرار خدا کرم به مرز ، بلافاصله سرهنگ قادرپناه معزول و سرهنگ عبدالحسین ثقفی به جای او منصوب شد تا به هر شکل ممکن خداکرم خان را دستگیر کند .

ثقفی از افسران ژاندارمری دولتی بود که در سال 1301 با درجه ی ستوان یکمی به خدمت ارتش درآمده بودم ثقفی در بیشتر لشکرکشی های دولتی بر ضد عشایر ایران از جمله ترکمن صحرا ، لرستان ، فارس ، کردستان شرکت داد و در مهرماه سال 1315 به فرماندهی نظامی بهبهان منصوب شد .

خداکرم خان با توجه به اینکه اطلاع داشت مورد تعقیب قرار دارد ، آماده گردید تا در صورت تحت فشار قرار گرفتن توسط ثقفی به مقاومت برخیزد . سرهنگ ثقفی هم پس از ورود به بهبهان بوسیله ی نامه و تهدید تلاش کرد تا خداکرم خان خود را تسلیم کند . ولی خان زیر بار نرفت ، پس ثقفی تصمیم گرفت اردویی مجهز به مرکز خان نشین ایل علاء الدینی یعنی قلعه علاء اعزام کند تا از طریق عملیات نظامی خداکرم خان را دستگیر کند . پس از مستقر شدن مأموران نظامی در منطقه ی علاء آنها جهت رسیدگی به وضع ایل و پاکسازی منطقه از وجود یاغیان به انواع بهانه ها مردم را آزاد و تحت فشار قرار می داد .

بر اساس تلگراف رمز مخابره شده از رامهرمز در تاریخ 9/3/1316 طبق اطلاع واصله خداکرم بهمئی قلعه علاء را تخلیه و با چند نفر فراری شده عده ای که به تعقیب آنها رفته بودند قلعه را تصرف و مشغول جمع آوری اسلحه و سایر اصلاحات امور طوایف بهمه ای شدند .

منظور از اصلاحات همان اعمال جبرآمیز سیاست اسکان بود که حدود چهار ماه طول کشید و با چنان شدت عمل و تجاوزات از طرف پاره ای از مأموران نسبت به مردم توأم شد که موجب شد حتی کسانی که مانند خدارحم خان که رقیب محلی خداکرم خان بود و با نیروهای دولتی و نظامی همکاری می کرد از کرده ی خود پشیمان شود و محرمانه با خداکرم خان مقدمه ی یک دستبرد شدید و قطعی را فراهم سازد .

هنگامی که نظامیان برای فشار هر چه بیشتر به مردم بهمه ای بودند . خداکرم خان یکی از نزدیکانش بنام کاظم خان را برای نزدیک شدن به حاکم بهبهان فرستاد تا هم از فشار نیروهای نظامی بکاهد و هم از اقدامات احتمالی بعدی آنها باخبر شود . ثقفی تلاش کرد تا از کاظم خان و رقیب های محلی خداکرم خان که در منطقه بودند استفاده کند به همین منظور کاظم خان را به کمک سروان مصطفی مختاری بخشدار نظامی ثلاث فرستاد تا او را در نظارت و کنترل مناطق گرمسیری بهمئی همچون شون بچه و پوتو یاری می کند . سروان مختاری با یکصد نفر امنیه برای یک جانشین کردن عشایر به منطقه آمده بود . و کاظم خان به اردوی سروان مختاری پیوست. کاظم خان تلاش کرد و با همکاری خدا کرم خان و تشجیع مردم توطئه ای ساخت و قرار شد روزی که قرار است مردم مصالح تهیه کنند و ساختمان سازی کنند این توطئه را عملی کند و آنرا نیز عملی کرد. ابتدا سروان مختاری در چادر نظامی اش کشته شد به دنبال آن نیروهی نظامی خلع سلاح و همگی کشته شدند. در زمانی که این اتفاق رخ داد سرهنگ ثقفی به منظور رهبری عملیات به اعلاء رفته بود فاصله ی اعلاءتا ثلاث دهدشت تقریباً ........ کیلو و ........ پیاده روی می باشد که مسیر یصعب العبور و کوهستانی بود وبرقراری ارتباط بین سروان مختاری و سرهنگ ثقفی غیر ممکن ، یا خیلی به سختی ارتباط برقرار می شد به همین دلیل سرهنگ ثقفی از کشته شدن سروان مختاری و نیروهای او بی اطلاع بود. پس ازکشته شدن سوان مختاری و نیروهای او بلافاصله کاظم خان با هماهنگی خداکرم خان از شون بچه به اعلاء رفت. چون نظامیان ثقفی از سابقه دوستی کاظم خان با سرهنگ باخبر بودند و از اتفاقات جدید با خبر نبودند . از ورود کاظم خان به چادر حاکم نظامی ( سرهنگ ثقفی ) جلوگیری نکردند. همراه با کاظم خان فردی بنام ابراهیم فرزند شهندر بود. پیش از ورود به منطقه علاء  و ملاقات کاظم خان با سرهنگ بین کاظم خان و خداکرم خان هماهنگی لازم بعمل آمده بود.

ملاقات کاظم خان با سرهنگ ثقفی تا پاسی از شب 27/6/1316 ادامه داشت و وقتی که سرهنگ ثقفی برای خواب به کیسه خواب خود رفت ابراهیم که مردی تنومند بود به او حمله کرد و او راکشت.

 

به دنبال کشته شدن سرهنگ ثقفی و اعلام علامت کاظم خان به نیروهای خداکرم خان که از قبل برای حمله به نظامیان آمادگی داشتند . نیروهای بهمئی به نظامیان حمله کردند این زد و خورد و عملیات تقریباً سه روز طول کشید . چون نیروهای نظامی به جغرافیای منطقه آشنایی کافی نداشتند و همچنین فرماندهی نبود تا آنها رارهبری کند و عدم هماهنگی بین آنها باعث شد تا نظامیان و چریک های محلی همکار آنها شکست بخورند و نیروهای بهمئی توانستند نیروهای نظامی و چریک های محی همکار آنها را به سختی تار و مار و بکشند. آخرین پایگاه نظامیان که همراه دو عراده توپ کوهستانی بود و تا آخرین لحظه مقاومت می کردند با حمله فردی دلیر بنام « گل محمد » بهمئی سقوط کرد و فرمانده ی توپخانه که سروان قهرمانی بود توسط گل محمد اسیر شد. چون منطقه کوهستانی بود و عدم وجود جاده های مناسب و سخت گذر بودن منطقه امکان جا به جایی ادوات نظامی به راحتی امکان پذیر نبود و امکان کمک رسانی از طریق دولت به نیروهای نظامی امکان پذیر نبود. چون منطقه علاء بسیار کوهستانی بود ارتش و لشکر خوزستان تلاش کرد با به پرواز درآمدن چند هواپیما برفراز منطقه به ارعاب نیروهای بهمئی بپردازد که این کار هم ثمری نداشت و نتیجه شلیک مسلسل هواپیما زخمی کردن چوپانی و گشتن تعدادی گوسفند از گله او بود. طبق اظهارات محلی در درگیری نظامیان با نیروهای بهمئی بیش از 300 نفر از نظامیان و نیروهای چریک محلی که با آنها همکاری می کردند کشته شد.

دولت تصمیم گرفت پس از آن نیروهای نظامی دیگری را برای سرکوب بهمئی و همچنین دستگیری خداکرم خان به علاء بفرستد. مردم به شدت تحت فشار قرار گرفتند اما خداکرم خان ساکت نشست. او با نیروهای دخیل در ماجرا در کوههای « سیروگ » ، سرقوچ ، منگار و ... مستقر شد و از دسترس نیروهای شاه خارج بودند . دولت نیروهای خود را با کمک نیروهای نظامی رامهرمز ، باغملک ، تقویت کرد و نیروهای بیشتری به منطقه اعزام کرد. که نیروهای جدید پس از ورود به هپرو در باغملک به سوی صیدون در ....... کیلومتری علاء پیشروی می کردند . پس از زد و خورد مختصری در آنجا مستقر شدند . فشار نیروهای نظامی بر مردم روز به روز شدت می گرفت و آزار و اذیت مردم توسط نظامیان هر روز بیشتر و بیشتر می شد. این امر باعث شد که خدارحم خان که قبلاً هم با نظامیان همکاری میکرد تسلیم شود.فشار بر روی مردم و برای ضعیف کردن آنها ادامه داشت اما نتیجه ی دلخواه نظامیان که همان تسلیم شدن خداکرم خان بود حاصل نمی شود. وقتی دولت دید این اقدامات نتیجه نمی دهد صلاح را در این دید که خداکرم خان سازش کند.عده ای را برای وساطت نزد او فرستاد و قرار شد از سوی لشکر خوزستان به او تأمین داده شود ، پس از گرفتن تأمین برای خودش که بر پشت قرآن نوشته شده بود و گرفتن یک ورقه تأمینه ی عضو عمومی برای افراد ایل ، خداکرم خان به همراه یکی از نزدیکان دلاورش به نام « یوسفعلی » در اواسط بهمن 1316 تسلیم شد . نیروهای نظامی به بهانه ی این که باید به دیدار فرمانده ی لشکر خوزستان برود ، او را به همراه مأموری به نام «نایب ایازی » از منطقه خارج کرده تا اهواز بفرستند. وقتی خداکرم خان را به اندازه کافی از منطقه دور ساختند با توجه به اینکه به او تأمین داده بودند و او به قرآن اعتماد کرده بود یکی از نظامیان به بهانه اینکه او می خواست فرار کند ، وی را در جایی به نام « چل پله کان » بین رود زرد و رامهرمز از پشت سر هدف گلوله قرار داد و او را به همراه یوسفعلی به قتل رساندند . پس از قتل خداکرم خان دولت به دستگیری و مجازات رؤسا و محرکین ایل بهمئی که 70 نفر ذکر شده است پرداخت و پس از دستگیری و تسلیم شدن سران ایل علاء الدینی و افرادی که شناخته شده بودند محاکمه در دادگاه صحرایی که جلسات آن یک ساعت و نیم برای هر متهمی طول می کشید همه  70 نفر را به چوبه ی دار بستند و اعدام کردند که در بین آنها فضل الله خان فرزند خداکرم خان و کاظم خان برادر خداکرم خان نیز اعدام شدند سرهنگ خان پدر سالخورده خداکرم خان هم در زندان اهواز درگذشت. لازم به ذکر است که پس از کشته شدن سرهنگ ثقفی در علاء بدست کاظم خان و ابراهیم ، سرهنگ علی زره پوش به فرماندهی نظامیان بهبهان و کهگیلویه منصوب شد. که رهبری نظامیان را در منقه اعلاء برعهده گرفت.

آخرین فرد دخیل در ماجرا 1316 بهمئی گل محمدمحمدموسایی بود که توپخانه ی دولتی را تصرف کرده بود ولی او هیچگاه تسلیم نشد . او بعدها در درگیری با چریک محلی ایل طبیبی که از طرف دولت دنبالش بودند زخمی شد و به علی صالح فزرند کهگلو که ریش سفید یکی از طوایف بهمئی سردسیری بود پناه برد و بعد علی صالح که سر او بعد از فرستادن به بهبهان به اهواز برده شد. بدین گونه واقعه ی سال 1316 بهمئی پایان یافت .

 


  

محمد + علی + فاطمه + حسن + حسین = 19 حرف و - بسم الله الرحمن الرحیم = 19 حرف

کلمة التوحید (لا اله إلا الله) 12 حرف
و(محمد رسول الله) 12 حرف
وان (النبی المصطفى) 12 حرف
و(الصادق الأمین) 12 حرف
و أئمة از أهل البیت 12 إمام
و (أمیر المؤمنین) 12 حرف
و(فاطمة الزهراء) 12 حرف

وان (الحسن والحسین) 12 حرف
(
الحسن المجتبى) 12 حرف
الحسین الشهید)12 حرف
(
الإمام السجاد)12 حرف
(
الإمام الباقر) 12 حرف
الإمام الصادق) 12 حرف
(
الإمام الکاظم) 12حرف
(
الإمام الرضاء) 12 حرف
(
الإمام الجواد) 12 حرفاً
(
الإمام الهادی) 12 حرف
(
الحسن العسکری) 12حرف
(
القائم المهدی) 12 حرف
و(خلیفة النبیین) 12 حرف
(
وخاتم الوصیین) 12 حرف
و(هؤلاء العترة) 12 حرف
و(سادة أهل الجنة) 12 حرف
و(محبهم مؤمن تقی) 12 حرف
و(عدوهم کافر شقی) 12 حرف
تعداد چشمه هایی که موسی برای قومش جوشانید 12 تا بود
تعداد ماهها12 تاست
و أسباط 12 سبط بودند
ونقباء12تا بودند
وبروج12 تا
و حواریین 12تا
صلوات بر حقانیت محمد و آل محمد ... اشهد ان = شهادت میدهم = شهود می کنم = می بینم = قلبم می بیند ... وجودم حس می کند با تمام سلولهایش ...

در آخر الزمان پرده از بعضی چیز ها کنار می رود تا حجت تمام شود و صف منکران از مومنان و حق از باطل کاملا جدا شود و هر کس جایگاه خود را آشکارا ببیند ...
نام قمر بنی هاشم عباس است و به حساب ابجد می شود 133 و کلمه باب الحسین هم به شماره حساب ابجد 133 است


  

حقایق جالب توجهی در مورد کبد... 

 

هی سلام.من کبد شما هستم.می خوام به شما بگم چقدر دوستتون دارم…. به 9روش:

 

من آهن،ویتامین ها و سایر مواد معدنی مورد نیاز شما را ذخیره می کنم.بدون من شما نیرویینخواهید داشت.

  

من ماده تلخیکه برای هضم غذا لازم دارید را تولید می کنم.بدون من در کمترین زمان نابود میشوید.

 

مواد شیمیائیسمی که به خورد من می دهید، شامل الکل آبجو، شراب، داروها (چه آنها که تجویز شدهاند و چه خود تجویز می کنید و می خرید) و مواد مخدر را سم زدائی می کنم.بدون منعادات بد شما را می کشد.

 

من قند (کربوهیدراتها، گلوکز و چربی) را مثل یک باتری در خودم ذخیره می کنم تا وقتی به آننیاز دارید در اختیارتان بگذارم.

بدون من افتشدید قند شما را در حالت کما قرار خواهدداد.

 

حتی قبل ازاینکه بدنیا بیائید خونی که زندگی شما را به گردش در می آورد می سازم.بدون من اصلاوجود نخواهید داشت.

  

من پروتیئنهایی که برای رشد و زندگی نیاز دارید را می سازم. بدون من نمی توانید درست رشدکنید.

 

من سمومی کهاز طریق هوا، اگزوز اتومبیل ها و مواد شیمیائی که تنفس می کنید را می زدایم.بدونوجود من آلوده کننده ها شما را نابود می کنند .

 

من فاکتورلازم برای لخته شدن خون را می سازم و وقتی بطور اتفاقی دست خود را می برید خونریزیرا بند می آورم.اگر من نباشم آنقدر خون از بدن شما می رود که میمیرید.

 

من از شما درمقابل تمامی میکروبهایی که به بدن وارد می شوند دفاع می کنم. میکروبهای سرماخوردگی،ویروس آنفلوآنزا و هرنوع موجود ذره بینی مضر را نابود می کنم و یا حداقل ضعیفشان میکنم.بدون من شما هدف آسانی برای هرنوع عفونت شناخته شده برای بشرهستید.

من شما را اینقدر دوست می دارم. اما شما چقدر مرا دوستدارید؟

 

اجازه بدهیدبه شما بگویم چگونه مرا دوست بدارید، یعنی کبد خودتان را

 

مرا در الکل،آبجو و شراب غرق نکنید.حتی یک گیلاس هم برای بعضی ها زیاد است و زخمی همیشگی بر منباقی می گذارد


مراقب داروهاباشید. تمام آنها مواد شیمیایی هستند و وقتی شما بدون تجویز پزشک از آنها استفادهمی  کنید می توانید ماده ای سمی بوجود آورید که بسختی به من صدمه میزند.

من به آسانیزخمی می شوم. و این زخمها که سیروز نام دارند همیشگی هستند.

دارو گاهیلازم است. اما دارو خوردن در زمانی که نیازی به آن نیست عادت بدی است. این موادشیمیائی می توانند بسختی کبد شما را اذیت کنند.

 

مراقب انواعاسپری ها باشید. به یاد داشته باشید. من مسئول سم زدائی آنچه تنفس می کنید هم هستم. پس وقتی دارید با مواد پاک کننده کار می کنید مراقب باشید که هوای اتاق دائم عوضشده و از یک ماسک استفاده کنید.

این مسئله درمورد حشره کش ها، خوشبو کننده ها، اسپری رنگ های و سایر مواد شیمیائی به دو برابرمراقبت احتیاج دارد. مراقب چیزی که تنفس می کنید باشید.

 

مراقب چیزی کهبا پوست شما تماس پیدا می کند باشید. آن حشره کشها که به گیاهان یا درختان می پاشیدنه تنها هرنوع حشره ای را که گیر بیاورند می کشند بلکه سلولهای پوست شما را همنابود می کنند.به یاد داشته باشید که آنها هم مواد شیمیایی هستند.هرگاه در معرضحشره کشها بوده و یا خود سمپاشی می کنید پوست خود را با دستکش آستین بلند، یک کلاهیا ماسک بپوشانید.


اخطار

من تا وقتی کهبه آخرین لحظه های های زندگی خود…و در نتیجه خود شما نرسیده ام به شما خبر نمی دهمکه دچار مشکل هستم.

به یاد داشتهباشید: من شکایت بکن نیستم.

وارد آوردنبار اضافی بمن با داروها، الکل و سایر مواد مضر می توانند مرا نابود کنند. این ممکناست تنها اخطاری باشد که به شما می شود.

  

لطفا به نصایحمن گوش کنید.مرتب به کمک پزشک مرا چک کنید.آزمایش غربال کردن خون می تواند بعضی ازمشکلات را نشان دهد.من وقتی صاف و نرم هستم خوبم. اگر سخت یا دارای برجستگی شومیعنی مشکل دارم.اگر پزشک شما به چیزی مشکوک شد اولترا ساؤند یا سی تی اسکن می تواندمشکل را نشان دهد.زندگی من، و شما، به روشی که با من رفتار می کنید وابستهاست.

 

حالا دیگر می دانید من چقدر مراقب شما هستم.

حالا دیگر می دانید چقدر نگران شما هستم.

لطفا با من به نرمی و با علاقه رفتار کنید.

دوست خاموش شما و دوستدار همیشگی شما… کبد

 


93/7/9::: 12:4 ع
نظر()
  
زیباترین اشعار و احادیث ویژه رحلت پیامبر اکرم، حضرت محمد (ص) و شهادت امام دوم شیعیان، حضرت حسن مجتبی (ع) را در ادامه این گزارش بخوانید.

به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛

در سوگ نبی جهان سیه می پوشد
در سینه، دل از داغ حسن می جوشد
از ماتم هشتمین امام معصوم
هر شیعه ز درد، جام غم می نوشد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
التماس دعا
************
28 صفر رحلت پیغام دار آخرین، خاتم نبوت را نگین، حضرت رسول واپسین، عینیت قرآن کریم، حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله بر مسلمانان جهان تسلیت باد.
************
عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است
گرد غم بر سر هر محفل و هر انجمن است
این چه شور است که بر پا شده در ارض و سماء
این چه سوز است که در سینه هر مرد و زن است
بانگ وفریاد به گوش آید از افلاک مگر
رحلت ختم رسولان و عزای حسن است
************
  
چقدر آخر این ماه سخت و سنگین است/ تمام آسمان و زمین بی قرار و غمگین است/ بزرگتر ز غم مجتبی (ع) و داغ رضا(ع)/ فراق فاطمه با خاتم النبیین (ص) است
التماس دعا
************
لاله‌اى بود که با داغ جگر سوخته بود
آتشى در دل سودا زده افروخته بود
شرم دارم که بگویم تن مسموم تو را
خصم با تیر به تابوت به هم دوخته بود
شهادت جانسوز امام حسن تسلیت باد
************
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب
گریان، زغمى دیده عالم شده امشب
پایان شب آخر ماه صفر است این
یا آنکه ز نو ماه محرّم شده امشب
از داغ جگر سوز نبى سیّد ابرار
نخل قد زهرا و على خم شده امشب
************
 
پیامبر(ص)‌: ایمان شما چون لباسی که به تن دارید،
کهنه میشود از خدا بخواهید که ایمان را در دل شما تازه کند.
*ایام عزای اهل بیت تسلیت باد*
 
************
  
سلام بر خاتم مهربانى و عشق! سلام براو که گام هاى مهتابى اش شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!
رحلت جانکاه پیامبر مهربانی و رحمت تسلیت باد
 
************
مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
************
در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند.
عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم
 
************
  
گریه کن ای دیده روز مـاتم اسـت آخـــر عـمر رسول(ص) خاتم است
نــاله خــیزد از دل ارض و ســما دل غـــمین گـشته تـمام مـا سوا
  
************
مهرت به کائنات برابر نمی شود
داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود
از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود
ظلمی که بر تو رفت ز بیداد اهل ظلم
بر صفحه خیال مصور نمی شود
تنها جنازه تو شد آماج تیر کین
یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود
   
************
غم ِ غم می خورم و غم شده مهماندارم
غیر غم کس نبود تا که شود غمخوارم
پاره پاره جگر از میخ در و مسمارم
تیر باران شده از کینه تن و تابوتم
شهادت کریم اهل بیت تسلیت باد
 
************
تشنه ی قطره‌ای از کوثر جام حسنیم
همه محتاج عنایات مدام حسنیم
به خدا شیعه و مأموم حسن بود حسین
ما غلامی ز غلامان غلام حسنیم
صلح او حافظ فتیان بنی هاشم شد
همه مبهوط زوایای قیام حسنیم
شهادت جانسوز و مظلومانه اش تسلیت و تعزیت
************
فلک را رکن ارامش شکسته
زمین از اشک غم ، در گل نشسته
ملائک جمله در جوش و خروشند
خلایق جمله از ماتم خموشند
 
************
غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون، خاموشه امشب
گمونم پیرهنِ مشکیشو، زهرا (علیهاالسلام)
به جای مادرش، می پوشه امشب!

93/9/30::: 11:46 ص
نظر()
  

AWT IMAGE

 

سالگرد وفات حضرت محمد(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) وامام رضا (ع)

 

  فرارسیدن ایام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) و شهادت مظلومانه سبط اکبر پیامبر، امام حسن مجتبی(ع) و شهادت غریبانه هشتمین پیشوای معصوم، حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، بر تمامی مسلمان تسلیت باد.

  وفات جانگداز و مظلومانه اشرف مخلوقات خاتم الأنبیاء محمد بن عبدالله(ص) در 28 صفر سال 11 هجری در سن 63 سالگی بوده است.رسول گرامی و اهل بیت وی، مظهر تامّ اسمای الهی و آیینه تمام نمای صفات جمال و جلال حقّ اند. آنان، پیشوایان بشر به سوی فضایل و ارزش های متعالی انسانی و الهی اند و آشنایی با ابعاد گوناگون شخصیت و زندگی این رهبران الهی، بهترین توشه سالکان راه حقیقت و پاکبازان طریقِ سعادت و کمال است.

  زندگی پیامبر اسلام و ائمه هدی(علیهم السلام) داستان انسان های پاک و به کمال رسیده ای است که برای هر پوینده ای، راهی هموار و مستقیم به سوی حقیقت را نشان می دهد، و زندگی پرفراز و نشیب و سراسر صلابت و جاودانگی آنان، می تواند همه ابعاد و شئون مختلف حیات انسان کامل را تأمین نماید.

  این روزها ایام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) است که بنای ستم و بیدادی را که بر فرزند آدم می‌رفت برانداخت و نوای خوش قسط و عدل را در جهان طنین‌‌افکن‌ ساخت؛ بزرگمردی که در پیشگاه انسانیت، سرود توحید سر داد. با ظهورش پابرهنگان و آنانکه اربابان بیداد به استضعافشان کشانده‌ بودند، گوهر آزادگی و حریت را در آغوش کشیدند. او از جهان رفته است اما دیری نخواهد پایید که واپسین حجت توحید بر انسان عرضه می‌گردد تا مومنان آفاق در پرتو خورشید اسلام، شاهد غروب بتان باشند. در چهاردهمین قرن از ظهور حضرت محمد مصطفی(ص) که جهان بشری پرشور و شرتر از پیش گردیده، ندای بلند توحید که از گلوی پاک آخرین پیامبر خدا برخاست هنوز در پهنه کره‌ خاکی طنین‌انداز است و امت او در روز وفاتش پیام وحدت خویش را در مأذنه‌های رفیع و شکوهمند اسلام به گوش جهانیان می‌رسانند.

  این ایام همچنین سالروز شهادت سبط اکبر پیامبر، امام حسن مجتبی(ع) در روز 28 صفر است که در روزهای طوفانی صدر اسلام همچون بازویی پرتوان در کنار پدر بزرگوارش و نیز در دوران زمامداری کوتاه خودش از کیان اسلام و مسلمین دفاع کرد ولی نیرنگ منافقان و دشمنان اسلام که لباس دوستی دین و امارت مسلمین را به دروغ بر تن کرده بودند، از کاسه زهرآگین دشمن خانگی بیرون آمد و دومین شهید امامت به جهان اسلام تقدیم شد.

  همچنین در ایام غمبارِ سالگرد شهادت غریبانه و مظلومانه امام علی بن موسی الرضا(ع)، آن امام همام را اینگونه خطاب قرار می‌دهیم که ای امامِ غریب! ای قبله‌یِ آمالِ مشتاقان خوشنودی و رضا! هنگامی که نقشِ گنبدِ پر نورِ تو در پرده‌یِ چشمانمان می‌افتد، آمیزه‌ای از احساس تعالی و شکوه در قلب‌‌هایمان می‌نشیند. نقشی که محبت و دوستیِ تو را پیوسته در رگانمان به دوردست‌ترین منافذِ جسم و جان می‌رساند و حاصل این پیوند چیزی نیست جز فروزان‌تر شدن ِآتشِ عشقِ ولایتِ تو که به مثابه‌ی میراثی پرارج در سینه‌هایمان جاوید شده ‌است.


  
   1   2      >